مروری بر دردهای مکس – پرونده داستانی بازی Max Payne

بازدیدها: ۰
Max Payne 3
سالها پس از کشتن ولادیمیر لم، مکس پین از NYPD -به علت همکاری با یک تبهکار شناخته شده یعنی مونا سَکس- اخراج میشود. مکس تصمیم میگیرد به Hoboken در نیوجرسی سفر کند. در این شهر او کم کم به الکل و داروهای آرام بخش اعتیاد پیدا میکند. در یکی از شبها مکس در یک بار به صورت ناخواسته با فردی به نام آنتونی دیمارکو جونیور درگیر میشود. دیمارکو جونیور پسر یکی از مافیاهای با نفوذ منطقه بود. یکی از همکاران قدیمی مکس به نام رائول پاسوس تلاش میکند تا جلوی وقوع فاجعه را بگیرد اما بعد از وقوع یک تیراندازی و کشته شدن دیمارکو جونیور توسط مکس، همه چیز خطرناک میشود. به همین دلیل مکس پیشنهاد همکار قدیمی خود را برای همراهی وی به برزیل را میپذیرد.
مکس و پاسوس تصمیم میگیرند که برای خانواده پولداری به نام برانکو در شهر سائو پائولو کار کنند. این خاندان از سه برادر تشکیل شده که هرکدام بخش خاصی را مدیریت میکردند. بخش اقتصادی و کسب و کار با رودریگو، بخش ارتباطات سیاسی با ویکتور و برگزاری جشن با مارسلو بود. در حین یکی از جشنها که در پنتهاوس رودریگو در جریان بود، رودریگو و همسرش فابیانا توسط یک گروه تبهکار خیابانی به نام Comando Sombra گروگان گرفته میشوند اما مکس به سرعت آنها را نجات میدهد. فابیانا و خواهرش جیووانا (که معشوقه رائول پاسوس هم هست) و مارسلو مجددا در یک کلوب شبانه مورد حمله گروه کماندو سومبرا قرار میگیرند. این بار آنها موفق میشوند که فابیانا را گروگان بگیرند. این گروه در ازای رها کردن فابیانا از این گروه مقدار زیادی پول درخواست میکنند.
مکس و پاسوس به محل مورد نظر میروند تا پولی که درخواست شده بود را در اختیار گروگانگیرها قرار دهند. این قرار در استادیوم فوتبال انجام شد اما به خاطر دخالت یک تک تیرانداز از شبه نظامیانی تحت عنوان Cracha Preto نیمه کاره باقی ماند. این گروه پول حمل شده توسط مکس و پاسوس را میدزدند. مکس و پاسوس تصمیم میگیرند که به مقر گروه کماندو سومبرا حمله کنند و فابیانا را نجات دهند اما گروه تبهکار همراه با گروگان از دستشان میگریزند.
پس از این اتفاقات مکس و پاسوس به خانواده Brancos و همچنین آرماندو بکر رئیس واحد ویژه ماموران پلیس که از آن تحت عنوان UFE یاد میشود، خبر میدهند. وقتی همه به جز رودریگو و مکس محل را ترک کردند، گروه Cracha Preto به ساختمان حمله میکنند. در حالی که مکس تلاش میکند تا سیستم امنیتی ساختمان را به حالت اولیه برگرداند و دشمنان را از بین ببرد، قاتلی ناشناس به دفتر رودریگو میآید و او را به قتل میرساند. وقتی مکس مجددا به دفتر بر میگردد و جنازه بی جان رودریگو را مییابد متوجه میشود که یک بمب زیر میز رودریگو کار گذاشته شده. او به سرعت فرار میکند.
در حالی که او به دنبال راهی برای فرار از ساختمان میگردد مشخص میشود که فردی چندین بمب مختلف را پیش از این اتفاقات در ساختمان کار گذاشته است. در حین فرار او یکی از اعضای گروهی که به ساختمان حمله کردهاند را مییابد که آخرین نفسهایش را میکشد. پیش از مرگ مکس او را مجبور میکند تا بگوید فابیانا کجاست. اینجا مکس متوجه میشود هدف اصلی حمله او بوده نه رودریگو و همچنین میفهمد که فابیانا در محلی زاغه نشین در سائپو پائولو گروگان گرفته شده است.
مکس حالا خودش را مقصر همه اتفاقاتی میداند که برسر خانواده برانکو آمده. به همین دلیل مکس تصمیم میگیرد الکل را کنار بگذارد و به طور کامل سر خود را میتراشد تا با تغییر چهره بتواند فابیانا را پیدا کند. بعد از رسیدن به محل مورد نظر، مکس توسط یکی از کارآگاهان محلی به نام ویلسون دا سیلوا متوجه میشود که Cracha Preto روابطی نامطلوب با رودریگو داشته. دا سیلوا به مکس توضیح میدهد که او فکر میکند که UFE و ویکتور همه به اتفاقات افتاده شده مربوط میشوند. او همچنین محل به گروگان گرفته شدن فابیانا را هم فاش میکند.
مکس به محلی که فابیانا گروگان گرفته شده راه پیدا میکند و متوجه میشود که مارسلو و جیووانا هم همانجا دستگیر شدهاند. آنها در تلاش بودند تا پولی که این گروه میخواسته را در اختیار آنها قرار دهند اما خودشان هم گروگان گرفته میشوند. در همین حین رهبر گروه Comando Sombra یعنی سرانو بعد از آن که مارسلو و جیووانا را به عنوان گروگان میبیند، فابیانا را میکشد و همراه با دو گروگان دیگر فرار میکند. در حالی که مکس به دنبال فابیانا بود، افراد UFE به فاولا حمله ور میشود و دهها آدم بیگناه را میکشند. مکس مارسلو و جیووانا را مییابد که توسط فرد دوم Cracha Preto یعنی میلو رگو (Milo Rego) دستگیر شدهاند. این فرد مارسلو را زنده زنده میسوزاند. مکس با میلو رگو درگیر میشود و او را میکشد و جیووانا را نجات میدهد.
این دو تلاش میکنند تا از دست افراد Cracha Preto نجات پیدا کنند. رائول پاسوس همراه با هلیکوپتر از راه میرسد اما به خاطر تعداد بالای افراد حمله کننده مکس مجبور میشود بماند و از هلیکوپتر دفاع کند. رائول همراه با جیووانا مکس را ترک میکنند. در همین حین داسیلوا با ماشین از راه میرسد و به مکس کمک میکند تا از محل فرار کند.
مکس و داسیلوا به یک پارکینگ میرسند و وقایع رخ داده را به اطلاع یکدیگر میرسانند. سیلوا به مکس اعلام میکند که پاسوس کسی نیست که مکس فکر میکند و از او میپرسد که چند ماه پیش همراه با رائول در پاناما چه میکردند؟ یک فلش بک کوتاه در بازی رخ میدهد که در آن نشان داده میشود که مکس و پاسوس در کانال پاناما و در قایقی خاص از مارسلو محافظت میکنند که ناگهان دزدان دریایی به آنها حملهور میشوند. مکس متوجه میشود که آنها به دنبال محمولهای مخفی شده در قایق هستند که مکس اطلاعی از محتویات داخل آن نداشته اما مشخص است که دیگر آنجا نیست. بعدها متوجه میشود که مارسلو و پاسوس همراه با محموله مرموز از قایق فرار کردهاند. اینجا مکس میفهمد که دلیل اصرار رائول پاسوس برای این که مکس را به برزیل ببرد این بود که همه عملیات غیر قانونی خانواده برانکو را گردن او بیاندازند.
داسیلوا به مکس میگوید که گروه Cracha Preto و Comando Sombra در حین ورود به یک هتل دیده شدهاند. مکس متوجه میشود که این هتل مقر اصلی بازار سیاه حلقه اصلی قاچاق اعضای بدن و افراد فاسد UFE است تا افراد دستگیر شده را به این محل بیاورند تا اعضای بدنشان را انتقال دهند. مکس متوجه میشود که سرانو یکی از قربانیان است. مکس به خاطر کاری که سرانو با فابیانا کرد اجازه میدهد تا عذاب بکشد. سپس مکس تصمیم میگیرد که کل مجموعه را منفجر کند. مکس بمبها را در محل کار میگذارد و پاسوس موفق میشود رهبر Cracha Preto یعنی آلوارو نوس را پیش از آن که به سمت مکس شلیک کند از پای در بیاورد.
مکس همچنین متوجه میشود که محموله مرموزی که در قایق بود مربوط به یکی از عملیات ویکتور میشد که قرار بود به پاناما برسد. همچنین متوجه میشود که پاسوس در جریان خیانت به مکس قرار نداشت. به همین دلیل مکس پاسوس را میبخشد و به او و جیووانا که حامله بود اجازه داد تا از برزیل بروند. در حین رفتن جیووانا از مکس میخواهد تا گذشتهاش را فراموش کند و به زندگی عادی برگردد.
داسیلوا به این نتیجه میرسد که بکر و ویکتور اصلیترین مهرههای اتفاقاتی هستند که در برزیل رخ داده و از مکس میخواهد تا این فاجعه را یک بار برای همیشه تمام کند. داسیلوا به خاطر مشکلات قانونی قادر به از بین بردن این گروهها نیست. مکس ابتدا وارد ساختمان UFE میشود. در این بخش متوجه میشود که واحد UFE متعلق به بکر عاملان اصلی ترور رودریگو هستند. ویکتور به مکس توضیح میدهد که او میخواست پول بیشتری از برادرش بگیرد تا بتواند برای کمپین سیاسی خود خرج کند. در واقع او بود که از Cracha Preto خواست تا به محل انتقال پول در استادیوم حمله کنند. در واقع این پول به سمت حلقه اصلی قاچاق اعضای بدن انسان رفت و این گروه قصد داشت از کمپین سیاسی ویکتور حمایت کند.
ویکتور و بکر از دست مکس به سمت فرودگاه فرار میکنند. در حالی که هواپیمای آنها در حال فاصله گرفتن از زمین بود، مکس به آنها میرسد و یک تیراندازی همه جانبه شکل میگیرد. در همین حین وقتی بکر در تلاش بود تا مکس را بکشد به خاطر انفجار یک نارنجک در نزدیکی بدنش، بخشی از اعضای بدنش قطع شده و به شدت دچار سوختگی میشود، مکس او را در همان حال رها میکند تا بمیرد. در این حین با کمک داسیلوا، مکس خودش را در مسیر هواپیمای ویکتور قرار میدهد و جلوی پرواز آن را میگیرد. در حالی که مکس قصد داشت ویکتور را بکشد، داسیلوا خودش را به آنها میرساند و از مکس میخواهد اجازه دهد تا ویکتور یک زندگی همراه با شرم را پیش بگیرد. ویکتور با شنیدن این موضوع گفت که او مجددا رو پاهایش خواهد ایستاد. این صحبت باعث شد که مکس پای او را بشکند و اعلام کند که هرگز نمیتواند بدون لنگ زدن بایستد.
یک هفته بعد از این اتفاقات مکس در حالی که کنار ساحل نشسته در حال تماشای اخبار است که در رابطه با فساد UFE و از بین رفتن این گروه به علت همکاری با حلقه قاچاق بدن انسان صحبت میکند. همچنین از همین طریق شنیده میشود که ویکتور یا خودکشی کرده یا به صورت اجباری کسانی او را در سلول اعدام کردهاند. در آخرین صحنههای بازی میبینیم که مکس در حالی که در ساحل Bahia برزیل قدم میزند آماده است تا به زندگی عادی خود برگردد.